بالش
18 آذر شب بود دور هم داشتیم سریال می دیدیم , بابایی خسته شد دراز کشید , تا بابایی افقی شد . . . محمد امین : گریه. . . جیییییییییییغ آژیری همین الان داشتی می خندیدی چی شد یهویی ؟؟؟؟؟؟ اووووووووووه بابایی سرشو گذاشته رو بالشت. . . . معذرت !!!! حق با توست. ...