محمد امین میتونه...............(1)
حالا من رفتم تو ٤ ماه و میخوام بهتون بگم چه کارایی بلدم
من حالا دیگه خیلی خوب میخندم یاد گرفتم چیکار کنم که بقیه دلشون واسم غش بره.مامانمو خوب میشناسم و وقتی که تنهام میذاره چنان جیغ آژیری میکشم که مجبور میشه همیشه منو از خودش آویزون کنه..یاد گرفتم گردنمو بالا نگه دارم ولی نمیدونم چرا گاهی وقتا با کله میرم تو مماغ مامانی اونوقته که چی؟...جیغ آژیری
صداها رو بهتر از شما تشخیص میدم کافیه یکی از کنارم راه بره....اونوقت دیگه من بیدارم......
وااااااااااااای موضوع به این خوشمزگی داشت یادم میرفت دستامو میگم....وای که چقدر خوشمزن ...نمیدونم چرا مامانم نمیزاره بخورمشون شاید میخواد خودش بخوره....این روزها تلاش میکنم پاهامو بگیرم ولی فقط دستم بهشون میخوره اگه میشد که بگیرمشون چی میشد....دیگه دستو پامو به نوبت میخوردم تازه اجازه میدادم مامانو باباهم گاهی وقتا یکمی دستمو بخورن ...
زاویه هارو میشناسم مثلا وقتی که خوابم چشم بسته 180 درجه جابجا میشم ...دارم سعی میکنم غلت هم بزنم ولی نمیشه فقط تا پهلو موفق میشم
پسر خوبی شدم و اجازه میدم مامان بابا غذاشونو بخورن ولی یه تعارف هم نمیزنن میخورنو منم نگاهشون میکنم گاهی وقتا یکم به لبم میزنن ....من موندم که این چیزا چیه که اینا میخورن مگه شیر چه عیبی داره
وقتی هم که گریه میکنم زیر چشمی هم نگاه میکنم که کی داره بغلم میکنه و متناسب با شخص مورد نظر خودمو لوس میکنم
خوب دیگه دوستای گلم خوشحال شدم رازامو به شما گفتم راستی این دسته گل رو هم برای شما گرفتم چون من خیلی دوستون دارم