قرمز
19 آذر
رفتیم بیرون یه چرخی زدیم . . . بابایی گفت بریم یه چیزی بخوریم , رفتیم پیتزا
محمد امین لالا بود دکور داخل قرمز بود **محمد امین عاشق قرمز و زرده ** بیدار که شد گفتم الان جیغ و داد و گریه
ولی راحت نشست رو میز استیکری هم که براش خریده بودیمو گذاشت رو پاهاش , اونقدر باهاش حرف زد و خندید که کل سالن زل زده بودن بهش
بالاخره کلی خاطرخواه پیدا کردی
محمد امین با هر چیز قرمز یا کسی که قرمز پوشیده باشه زود پسر خاله میشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی